عروج سنلین

menuordersearch
paradigmstore.ir
سبد خرید شما خالی است !
تومان
سبد خرید
دسته بندی کالا ها
بلاگ
عروج سنلین
عروج سنلین
۱۴۰۲/۷/۵ چهارشنبه
(0)
(0)

با قطار، سفری چهار روزه از ساحل تا صحرایی که برج بابل در آن همچون دندان نیشی از دهان زمین سر برآورده بود، راه بود. در ابتدای مسیر، از چراگاه‌ها و مراتع عبور می‌شد که با گله‌های چاقُ‌چله و دهکده‌های نه‌چندان جذاب بدون کلیسا زینت شده بود؛ و بعد، از رشته‌کوه‌های برف‌گرفته‌ای که کرکس‌ها در آن لانه‌هایی به بزرگی کومه‌علف ساخته بودند، می‌گذشت. تا همین جای مسیر هم در دورترین فاصله‌ای بودند که تا به حال از خانه‌شان گرفته بودند. از تپه‌های خاکی به سمت پایین رفتند، که مرد گفت او را به یاد تخته‌سیاه‌هایی خُرد شده می‌اندازد؛ از میان درختان سرو گذشتند که زن به او گفت شبیه به چترهایی باز هستند؛ و بالاخره، به آبگیری خشک رسیدند. زمین به رنگ زنجیری پوسیده بود و گرد و غبارش بر همه چیز پوشیده بود. صحرا، البته با متروکه شدن فاصله بسیاری داشت؛ قطارشان، مسیر را با میزبانی کاروانی سهیم شد و هرکدام‌شان رد مارگون چرخ‌شان را با هوهو و قدم‌ها دنبال کردند. در طول مدت صبح، نوارهای ترافیک، به تدریج به قدری حجیم و پرازدحام شد، که قطارشان مجبور به افول سرعتی به‌سان حرکتی سینه‌خیز شد و کابین‌شان این‌گونه به‌نظر رسید که از میان امواج توفانی سهمگینی از دلیجان‌ها، واگن‌بارها، توریست‌ها، زائران، مهاجران و بازرگانانی از هر ایالت از کشور وسیع اور می‌گذرد.
توماس سِنلین و ماریا – نوعروسش – درحالی که دست تمام سفید زن، در بی‌وزنی، روی انگشتان مرد جا خوش کرده بود، از پنجره بازِ واگن سقف‌بازشان به تماشای آن نمایش انسانی، نشسته بودند. دسته سربازان سینه‌سرخ کوچکی سوار بر پالومینو از کنارشان گذشتند که خانواده‌ای سوار بر شتر را همراهی می‌کردند که روسری‌ای با طرح شطرنجی به سرشان بسته بودند؛ صدای شیپورمانند فیل‌ها، صدای قطار را درنوردید؛ و در هر طرف، میان باد سوزان بالای سرشان، کشتی‌های پرنده به سمت برج بابِِل در پرواز بودند. بالن‌هایی که کشتی‌ها را بالا نگه می‌داشتند، همچون تیرچه‌های گلی رنگارنگ بودند.
از همان لحظه که به سمت برج چرخیده بودند، قادر به مشاهده گنبد عظیم از پشت پنجره کابین‌شان نبودند، ولی این سِنلین را از توضیح آن دل‌سرد نکرد. در ادامه نکات متعددی که در حین سفر با آن‌ها توجه همسر تازه‌اش را جلب می‌کرد، گفت: «حدس‌های زیادی از تعداد طبقاتش زده شده؛ بعضی از محققان می‌گن که پنجاهُ‌دو طبقه داره و بقیه هم تا شصت طبقه تعریف می‌کنن. از روی زمین، قضاوت در موردش ناممکنه. تعدادی از افراد که اکثرن هوانورد و متصوف هستن، گفتن که نوک برج رو دیدن؛ البته، هیچ‌کدوم از اون افراد مدرکی در باب اثبات ادعاهاشون ندارن. بعضی از این مکتشف‌ها حتی ادعا دارن که برج همچنان در حال بالا رفتنه، اگه بتونی باور کنی.» این نکات جزئی، باعث آرامشش شد، همان‌طور که همه نکات می‌شدند. توماس سِنلین، مردی تودار و ذاتاً کم‌رو بود که با برنامه‌ریزی‌ها و نظم‌بندی‌ها و ثبت گزارش حساب‌ها خودش را گرم می‌کرد.

برچسب ها :
نظرات کاربران
*به این مطلب امتیاز دهید
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*به این نظر امتیاز دهید
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
خانهورود به حساب کاربریسبد خرید
کالاهای اصلکالاهای اصلارسال سریعارسال سریعپرداخت آسانپرداخت آسان

استان: مازندران، قائم شهر، راه آهن، آزادی75، پنجاه‌متر جلوتر از پایگاه 115، پلاک: 28.0، طبقه: همکف، کد پستی 4764754445
ثابت: 01142035862

فروشگاه پارادایم، عرضه کننده محصولات اصل با کیفیت با مناسب‌ترین قیمت‌ها است.

جستجو